رادمهر جانرادمهر جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره

❤ رادمهر ، بهونه زندگی ❤

واسه قند عسل

  قند عسلم روز پنجشنبه ٢١ اردیبهشت ٩١ صبح زود با بابایی ومامان جمیله و باباجعفر و کیمیاجون رفتیم تهران تا واسه شما سیسمونی بخریم ساعت ٩ که رسیدیم بابایی رفت نمایشگاه کتاب و ما هم رفتیم بهار.تو هر مغازه که میرفتم دوست داشتم تموم وسایل خوشگلشو واست بخرم. کلی ذوق داشتم.تا ساعت ٥ اونجا بودیم و خرید کردیم.بعدش رفتیم پیش بابایی و عمومهدی که واسه کارشرکت اومده بود تهران . اینقدر خسته شده بودم که دیگه نتونستیم بمونیمو برگشتیم. روز به یاد موندنی بود.باباجون از نمایشگاه واست سی دی آهنگ و چندتا کتاب خوشگل خریده. دستش درد نکنه.   دیروز هم با مامان جمیله رفتیم و از چیکو برات کالسکه خیلی خوشگل و اسباب بازی خریدیم...
24 تير 1391

اولین سونوگرافی فندق

روز 10 فروردین 91 بود که دیگه طاقت نیاوردم و با باباجون رفتم واسه سونوگرافی تا تو گل پسر رو ببیم. استرس داشتم.  عزیز دل مامان آخه توکه اینقد کوچولویی سونوگرافی نمی خوای مامان جون.دورت بگردم که اینجوری دست و پاتو وا کردی تو دل مامان بازی می کنی.اون روز خانم دکتر گفت شما یه آقا پسر قند عسلی و من و بابایی کلی ذوق کردیم واسه پسلمون. مامان جمیله و باباجون و خاله هم رفته بودن کرمانشاه.بهشون زنگ زدم و گفتم شما یه آقا پسلی کلی خوشحال شدن.   ...
24 تير 1391

سیسمونی آقا رادمهر (1)

هنوز کامل چیده نشده ولی خالی از لطف نیست دیدن عکس های سیسمونی نینی کوشولوها   این تخت و کمد رادمهر جونه.هر روز کلی با وسایلش مشغول میشیم و تغییر دکور میدیم.ایشالا آخرین ورژنش رو به زودی میذارم تو وبلاگت گلم     این هم سرویس روتختی دم دستی و قنداق فرنگی     گهواره رادمهر جون   ...
24 تير 1391

پایان سه ماهه دوم

سلام رادمهر قشنگم شروع هفت ماهگیت مبارک.نمی دونی مامان و بابا چقدر لحظه شماری می کنن تا روی ماه تو گل پسر رو ببینن.عزیز دلم یه روز که کم تکون می خوری مامان تا شب اعصابش خورده که نکنه واسه قند عسل اتفاقی افتاده باشه.نخود مامان خیلی دوست دارم.از دهم اردیبهشت که روز تولد مامان بود و شما با تکون خوردنات ابراز وجودتو هدیه تولدم کردی تا الان با هر تکونت شوقی وصف نشدنی وجودمو میگیره.بووووووووووووووووس از طرف مامان  بابا .   ...
24 تير 1391